نویسنده در ابتدای کتاب، بخشی از نامه پیامبر خدا به کشیش بزرگ مسیحی را با بیانی شیوا به این صورت نقل کرده است: «به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب. این، نامهای است از محمد، رسول خدا، به اسقف نجران.
خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش می کنم و شما را از پرستش بندگان او به پرستش خدا دعوت مینمایم. از شما میخواهم از زیر فرمان بندگان خدا، خارج و در ولایت خداوند وارد شوید. در غیر این صورت چون شما تحت نفوذ سرزمین حجاز و حکومت اسلامی هستید، به این حکومت مالیات دهید تا ما از جان و مال شما دفاع کنیم».
داستان این کتاب از زبان یکی از سه مسیحی که در روز مباهله به محضر پیامبر رسیدند، روایت شده است و نویسنده در صفحه چهارم کتاب از زبان کشیش مسیحی آورده است: «و چنین شد که ما وارد شهر مدینه شدیم، در قالب هیئتی شصت نفره از بزرگان و پیروان عیسی مسیح. قرارمان در مسجد بود، عبادتگاه او و پیروانش؛ جایی شبیه کلیسای خودمان. جای تعجب داشت که چرا در مسجد؟
مگر آنجا پرستشگاه خدایش نبود؟ بعدها فهمیدیم که مقر حکومت او همان مسجد محقر و کوچکی است که دیوارهایش از خشت خام بود و سرپناهش از چوب و برگ درختان نخل».
برای آشنایی بیشتر با این کتاب کلیک کنید.